بسم الله الرحمن الرحیم...
همه چیز اینجاست...! (وبلاگ شخصی محمد واثق)


بسم رب الشهدا ...

اگر این جنگ به نابودی غزه بانجامه
اونوقته که اسرائیل اجازه حمله به لبنان و سوریه رو به خودش میده
و این یعنی نابودی کل اسرائیل توسط موشک های سپاه و ارتش ایران
و صد البت که خودشون هم این رو میدونن
برای همین میلیارد ها دلار خرج ساخت سپر موشکی کردن
ضمیمه : جنگ بین ایران و اسرائیل بسیار کوتاه خواهد بود زیرا اسرائیل در عرض چند روز محو میشود
اما این آغاز گر جنگی جهانی بین تمامی کشور ها خواهد بود (جنگ جهانی سوم)
و انشا الله که ظهور نزدیک است!
 !WARNING!


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:جنگ,جهانی,ایران,اسرائیل,غزه, توسط محمد واثق

 

 

به نام حق...

 

از آغاز جمهوری اسلامی تقریبا هر ۱۰ سال با فتنه ای رو به رو بودیم...

 

در سال ۶۷ با فتنه ی آقای منتظری مواجه شدیم که هدفش ولایت فقیه بود و به یاری خدا در آن فتنه پیروز و سربلند شدیم...

 

در سال ۷۸ با فتنه ی اصلاحات آمریکایی مواجه شدیم که هدف آن هم ولایت فقیه بود که باز هم به یاری خدا در آن فتنه پیروز و سربلند شدیم...

 

و در سال ۸۸ هم با فتنه ی جلبکان سبز رو به رو شدیم که هدف این فتنه هم ولایت فقیه بود و در این فتنه هم با یاری خدا به پیروزی رسیدیم...

اما بازی هم چنان ادامه دارد، خود را برای فتنه ی ۸ سال بعد آماده کنیم، معلوم نیست در فتنه ی ۸ سال بعد کدام یاران امروز ریزش کنند اما آنچه که معلوم است هدف فتنه ی ۸سال بعدی ست که مشخصا آن هم ولایت فقیه خواهد بود.

  انشاالله در فتنه ی بعدی ما جزء مردودی ها نباشیم... یا حق

 

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, توسط محمد واثق

 
"لطفا تا آخر بخوانید"
 

 
روزگاري شهر ما ويران نبود ............دين فر وشي اينقدر ارزان نبود
 
صحبت از موسيقي عر فانن بود..............هيچ صوتي بهتر از قران نبود
 
دختران را بي حجابي ننگ بود............ رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
 
د ختر با حجب حيا،غر تي نبود ...................... خانه فرهنگ کنسرتي نبود
 
مرجعيت مظهر تکريم بود .......................حکم او عالمي را تسليم بود
 
واي که در سالهاي سياه دوهزار................کار فرهنگي شده پخش نوار
 
ذهن صاف نوجوانان محل.............................پر شد از فيلم هاي مبتذل
 
پشت پا بر دين زدن ازادگيست ........... حرف حق گفتن عقب افتادگيست اینک اما
 
اخر اي پرده نشين فاطمه.......................... تو برس بر داد دين فاطمه
 
بي تو منکر ها همه معروف شد ..........کينه توزي با ولي مکشوف شد
 
در به روي رشوه گيران باز شد.................. دشمني با نائبش آغاز شد
 
بي تو دلهامان به جان امد بيا.................... کاردها بر استخوان امد بيا
 
گوش کن اينک نواي جنگ را ........... قصه اي از شهر بعد از جنگ را
 
قصه اي پرسوز تاب و التهاب.............. قصه اي تلخ و سراسر اظطراب
 
قصه شهري که غرق درد بود.................. اتش شهوت درونش سرد بود
 
شهر ما شب هاي خيبر ياد داشت............. رمز يا زهرا وحيدر ياد داشت
 
شهر ما همت درونه سينه داشت........... با شهادت انس از ديرينه داشت
 
شهر ما روح خدا در دست داشت...... صد هزاران عاشق سرمست داشت
 
ناگهان اين شهر ما بي درد شد ................. آتش غيرت درونش سرد شد
 
حال راز ها در شهر قصه چپ شد.......... .... پوشش خاکي لباس رپ شده
 
ديگر از جبهه در ين جا رنگيست.......... ديگر ان حال و هواي جنگ نيست
 
يا خميني اي خليل بت شکن ...................خيز و بنگر فتنه هاي شهر من
 
جبهه و ياران من گم گشته اند............... غرق در نسيان مردم گشته اند
 
پس چه شد ياد پرستوهاي جنگ؟................ ياد جبه ياد آن خونين تفنگ
 
شهر من حجب و حيايش پس چه شد؟ ............ ناله مهدي بيايت پس چه شد؟
 
اي بسيجي کو صفاي جبهه ها ؟................. کفر نگويم کو خداي جبهه ها ؟
 
اي جماعت ناله ام را بشنويد..................... درد چندين ساله ام را بشنويد
 
اي شما آن سوي اتش رفتگان................... اي شما ليلا خفته گان
 
بنگريد اين لکه هاي ننگ را.................... فتنه هاي شهر بعد از جنگ را
 
عدوها با نامتان نان مي خورن............. اي شهيدان خونتان را مي خورن
 
جنگ رفت و شهر ما تاريک شد.................. راه وصل عاشقان باريک شد
 
شما رفته مردم رويايي شدند.......................... و برخي دگر شيميايي شدند
 
نه ان شيمايي که در جنگ بود بود............. نه ان گاز سمي که بي رنگ بود
 
هماناني که رنگ ريا مي زنن......................... و بر سينه سنگ خدا ميزنند
 
هماناني که يادي زبن مي کنن....................... فضا را پر از ادکلن مي کنن
 
به يک چک رشوه خور ميشوند.................. به يک حکم مسئول کل ميشوند
 
هماناني که در بي حجابي تکند........................ سزاوار يک قبضه نارنجکند
 
به سنگ تحاجم محک مي شوند..................... و مثل عروسک بزک ميشوند
 
از اينها بپرسد که مهارن کجاست....... شلمچه،حلبچه،فاو و مريوان کجاست؟
 
از اينها بپرسيد همت کيست ؟................ از اين ها بپرسيد باکري که بود ؟
 
اين از اين ها بپرسيد که بابايي که بود...... رجايي،حسنپور،اللهياري که بود ؟
 
کسي فکر گلهاي اين باغ نيست................ کسي مثل ان روزهاي داغ نيست
 
کسي بر شهيدان سلامي نگفت......................... رضاي خدا را کلامي نگفت
 
بياييد که مردم بهتر شويم........................... در اين آبشار خدا تر شويم
 
بياييد تجديد پيمان کنيم................................... نگاهي به قبر شهيدان کنيم



نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:, توسط محمد واثق

به نام حق...

امروز داشتم ميرفتم کلاس زبان اما تو راه يک چيزايی ديدم که:

چنديدن و چند پسر و دختر تو راه ، تو اتوبوس ، تو خيابون و...

انگار که داری تو خيابان های لندن راه ميری!

بعد به خودم گفتم که آخه هزاران شهيد و هزارن جانباز معلول يا شيميايی که 8 سال

از عمر خودشون رو به جای لذت بردن از زندگی ، رفتن بجنگن برای چی بود؟

مگه برای نآموس من و تو نبود؟

مگه برای دفاع از تو و زندگيت نبود؟

اگه اونا نبودن که الان سرباز های امريکايی داشتن به نآموس ما تجاوز ميکردن!

حالا جواب اين همه شهيد رو چی ميدی؟

جواب کسی که هم زنش هم بچش دارن از شیمیایی بودن باباشون رنج ميبرن رو چی ميدی؟

چی داری که بگی؟

حالا ميای ميگی آزادی ندارم؟

ميدونی آزادی چيه؟

اينه که وقتی تو خيابون داری راه ميری ميدونی به سلامت به مقصد ميرسی.

اما قدر نميدونی!

آخه مرد بي غيرت نميفهمی که زنت با اون قيافه مياد بیرون چی ميشه؟مگه رن تو نیست؟ پس چرا پسری که داره از کنارت رد میشه باید به زنت نگاه کنه؟چرا زنت رو برای خودت نگه نمیداری؟

حتما نميدونی که جلوش رو نميگيری!

آخه چرا خون شهيد ها را پای مال ميکنيد؟

مگه مسلم نيستيد؟

مگه نميدونی وقتی اون دختر 3 ساله رو کتک ميزدند نگفت بابا من رو زدند

گفت بابا چادر از سرم کشيدند!

نميدونی زينب برای حجاب چه کرد؟

مگه مسلم نيستی؟

مگه آدم نيستی؟

خدايا قدرتی به من بده تا بتونم جوابی صريح به همشون بدم.

جوابی که ديگه نتونن حرفی بزنّد...

پس تا ايران 1404

به اميد ايرانی آباد در 1404

اين دل نوشته ها ادامه دارد... 

 

 

 


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, توسط محمد واثق


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 اسفند 1389برچسب:, توسط محمد واثق

اعلام مسيرهاي راهپيمايي 25 بهمن حاميان سبز ...

اين خبر فوريه! شما هر کدوم يک رسانه هستيد به همه اطلاع بديد...

 

 مسير شماره 1 :

ميدان حسادت ، بلوار جهالت ، خيابان ضلالت ، خيابان خيانت ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------

 

مسير شماره 2 :

مسجد ضرار ، ميدان ابوجهل ، خيابان ابوسفيان ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------

Entekhabat-3--b.jpg

 

مسير شماره 3 :

ميدان حکميت ، خيابان ابو موسي اشعري ، خيابان ناکثين ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------

 

مسير شماره 4 :

پايگاه انگليس ، چهار راه آمريکا ، خيابان اسرائيل ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------

 

مسير شماره 5 :

چهار راه استعمار ، بلوار استکبار ، خيابان استثمار ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------1508-16-14621919i2-3818.jpg

 

مسير شماره 6 :

سه راهي بهائيت ، بلوار وهابيت ، خيابان عبدالمالک ريگي ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------

 

مسير شماره 7 :

ميدان بي بصيرتي ، خيابان اعدامي آرش رحماني پور ، کوچه اعدامي محمد رضا علي زماني ، بن بست ندا آقا سلطان ، دروازه جهنم . . .

--------------------------------------------------

و مسير شماره 8 : و از همه مهمتر:

ميدان آقازاده فراري ، خيابان عروس آذربايجان ، چهارراه داماد لرستان ، خيابان خليج الدول العربي! ، بن بست ممد خالي بند ، دروازه جهنم...


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:فتنه, آشوبگران, توسط محمد واثق

بسم الّله نور...

اين متن فقط نظر و نقد خودم از نظر سنجی  وبم ميباشد.

نتايج از اين قرار است:

(1فقط مرگ  20%

20(2سال زندان 3%

20(3سال زندان و جريمه نقدی 3%

(4سپردن آنها به مردم 57%

(5آزاد باشن و مجازات نشن 17%

(6هيچ کدام 0%

البته جامعه آماری ما فقط 30 نفر بود.

 

و اما  نقد من از اين نظرات:

آنهايی که به گزينه فقط مرگ رأی دادند کار خوبی کردند  چون سزای خائن همينه،

اونايی که به گزينه سپردن آنها به مردم رأی دادند بازم کار خوبی کردند چون مردم ميدونن با اون اشوبگرها چه کنند،

اما ميريم سراغ کسانی که به گزينه هايه ديگه رأی دادند، تازه نقد از اين جا شروع ميشه:

 

اول کسانی که به زندانی شدن آنها رأی دادند :

از شما سؤال ميکنم آيا اون جلبک سبز  فقط به اندازه 20 سال زندان يا  100 ميليون تومن به تو ،مملکتت ،رهبرت و ناموست خسارت زده؟ آيا 1 سال عذاب رهبر و نواميس فقط با يک سال زندان پاک ميشه؟

اصلاً ميدونيد غيرت چيه ؟ واقعاً براي کسی که اين رأی رو داده متأسفم آيا قتل چند فرد،

توهين به امام و شهدا و امام زمان فقط با بيست سال زندان تمومه؟اگر همچين فکری ميکنيد پس

من برای شما متأسفم اگر مسلمانيد بايد بدانيد که توهين به امام زمان و قتل و هزار جرم ديگه با بيست سال زندان تموم نميشه.

 

و اما ميريم سراغ اون کسانی که به آزاد بودن و مجازات نشدن سران و جلبکان سبز رأی دادند:

 

خاک بر سر کسی که اين گزينه رو انتخاب کرده

آزاد باشن!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟مجازات نشن!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

اين مگه عدالت ميشه؟ ميدونی عدالت چيه؟

اگر به اين عقيده ميگی عدالت ، پس خاک تو سرت که واقعاً نميدونی عدالت چيه،

کسی که بياد به نواميس مردم ، رهبر انقلاب ، امام زمان و هزارن شهيد اهانت کنه

آدم نيست بايد در جا بميره.

بله در ایران آزادی هست ولی بی بند و باری که تو جامعه نيست

که هر خری بياد آشوب کنه و بعد هم  دبرو که رفتیم، بدون مجازات،!!!

اون جلبک سبز بايد بميره ، بايد مجازات شه ، بايد مردم در صورتش تف کنند،

غلط ميکنه به امام ازمان فحش ميده مردک جلبک.

من جای قوه قضاییه بودم درجا ميکشتم شون

تا درس عبرت بشه براي هر احمقی که فکر ميکنه ميتونه در ايران آشوب کنه.

 

 


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 6 بهمن 1389برچسب:, توسط محمد واثق

 

رتبه اول کنکور پزشکی که شهید شد !!!

                                                         شهید احمدرضا احمدی

    نفر اول کنکور پزشکی در سال ۶۴

 

    وصیت شهید: " نگذارید حرف امام بر زمین بماند

 

   محلّ شهادت : شلمچه  

   تاریخ شهادت : 65/12/12



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 دی 1389برچسب:, توسط محمد واثق

 

خان اول: رزم  ويروس  و رستم

 

خان دوم: نبــرد رستم و جومونگ

 

خان سوم: رزم هری پاتر و رستم

 

                  (برای شنیدن هر سه خوان بر روی ادامه مطلب کلیک کنید)



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 دی 1389برچسب:, توسط محمد واثق

 

یه شب که من حسابی خسته بودم

همین جوری چشمام رو بسته بودم

سیاهی چشمام یه لحظه سر خورد

یه دفعه مثل مرده ها خوابم برد

تو خواب دیدم محشر کبری شده

محکمه الهی برپا شده:!!!!

                                  (بر روی ادامه مطلب کلیک کنید!!!!)



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ 13 دی 1389برچسب:, توسط محمد واثق

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد